به گزارش خبرگزاری حوزه، آن گونه که مسئولان ارشد وزارت علوم بیان داشته اند،تعداد کل دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی کشور طی چهار سال اخیر، رشدی افزون بر 40 درصد داشته و این در حالی است که باز به گفته همین مسئولان،هم اکنون بیش از 50 هزار دانش آموخته بیکار در مقطع دکتری وجود دارد که البته سالانه 30 هزار نفر نیز به این آمار افزوده می شود.
به هر حال ورای اصل بحث که نشان دهنده میزان علاقه مندی نسل جوان به حضور در مقاطع تحصیلی بالاتر است، آنچه قابل توجه می باشد این که تغییر هرم سنی دانشجویان کشور و افزایش قابل توجه و معنادار دانشجویان تحصیلات تکمیلی شاید برای مسئولان به جهت ارایه آمار افتخار آمیز باشد اما در صورت عدم توجه جدی به مساله اشتغال آنان می تواند خود به یک معضل اجتماعی مبدل شود که به نظر می رسد تا حدود زیادی هم متاسفانه این مساله رخ داده و یا زمینه ها و بسترهایش محقق شده است.
در این میان، آنچه اهمیت دارد ناظر به بحث ارتقای کیفیت آموزشی و تناسب آن با نیازهای روز جامعه است که البته این مساله نیز خود مستلزم عملکرد هوشمندانه سیستم آموزش عالی کشور و ارتباط تنگاتنگ آن با بخش های فعال اقتصاد است؛ بخش هایی که در نگاه کلان به سان پیشران های اقتصاد مقاومتی به شمار آمده و بدون اتکای بیش از اندازه به اقتصاد نفتی بتواند گره گشای معضل بیکاری در ساختار جامعه جوان ایران باشد.
نکته حایز اهمیت دیگر در این خصوص، لزوم حرکت به سمت نیاز محور بودن تحقیقات و پژوهش های دانشگاهی است، ضمن آن که از سویی نباید از اهمیت دادن به نقشه جامع علمی کشور و رصد دقیق وضع امروز و پیش بینی درست وضع آینده غافل شد چه آن که هیچ جامعه ای به درستی مسیر توسعه حقیقی را طی نمی کند مگر این که ضمن اشراف به اشتباهات و نقصان های گذشته، طرح و برنامه ای برای امروز و به خصوص فردایش داشته باشد.
به تعبیر یکی از اساتید مطرح کشور اگر از میان 200 هزار پایان نامه کارشناسی ارشد تنها 10 درصد آن ها ناظر به نیازهای کشور باشد، شاهد تحولی عظیم در همه عرصه ها به خصوص عرصه فراخ اقتصادی خواهیم بود و حال آن که واقعیت های ملموس جامعه این مساله را نشان نمی دهد و اینک وقت آن است که به طور جدی بیندیشیم که به راستی ایراد کار کجاست و برای رفع آن باید چه کار کرد؟
در همین راستا اذهان مسئولان و متولیان امر باید متوجه این حقیقت شود که به هر حال نقش دانشگاه در حل معضلات کشور اعم از اقتصادی، فکری، فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی کجاست و چرا این همه تحقیق و پژوهش – دست کم بر روی کاغذ و داده های آماری – آن طور که باید و شاید به داد ما نمی رسد؟!
این دغدغه وقتی جدی تر می شود که بدانیم در حال حاضر کشور از حیث آسیب های اجتماعی در وضعیت هشدار قرار گرفته و حال آن که وجود ده ها هزار استاد و محقق علوم انسانی در کشور فی نفسه یک فرصت است اما به راستی سوال اینجاست که چرا از این ظرفیت به درستی استفاده نمی شود و خروجی این همه محقق و عضو هیئت علمی عملاً به جز معدود بخش هایی به داد مشکلات ناظر به علوم انسانی نمی رسد.
سید محمد مهدی موسوی